به گزارش صاحب نیوز؛ علمای بزرگی در عصر ما زیستهاند که فقدان هر یک مصداق این حدیث امیرالمؤمنین علبه السّلام- است که فرمودند: « إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ: هرگاه عالمی بمیرد رخنه ای جبران ناپذیر در اسلام ایجاد می شود كه تا روز قيامت هيچ چيز آن را فرو نمى پوشد.»
یکی از این علما چهارمین شهید محراب آیت الله عطاءالله اشرفی اصفهانی بود. وی در سال 1281 هجری شمسی در شهر خمینیشهر به دنیا آمد و بعد از ورود به حوزه علمیه نقش آفرین یک زندگی پربرکت همراه با ترویج دین، خدمت به مردم و مجاهدت در راه اسلام شد.
*مبارزه علیه رژیم طاغوتی شاه
طبق مستندات مرکز اسناد انقلاب اسلامی پس از رحلت آیتالله بروجردی در سال 1340، آیتالله اشرفی اصفهانی با توجه به تلاش حکومت پهلوی برای تغییر کانون مرجعیت از ایران به نجف، به حمایت از مرجعیت امام خمینی در استان کرمانشاه پرداخت. آیتالله اشرفی پس از تبعید امام به نجف به شیوههای مختلف با ایشان در ارتباط بود و از پیامها و گفتههای امام برای ادامه نهضت اطلاع مییافت. علاوه بر آن، وی یکبار جهت زیارت عتبات عالیات به عراق و نجف اشرف مسافرت و در آنجا با امام دیدار کرد و دستورات و اقدامات لازم را برای به ثمر رساندن انقلاب از امام جویا شد.
پس از رفراندوم انقلاب سفید شاه، در آغاز سال 1342 و با فرارسیدن عید نوروز، امام خمینی برای مبارزه با رژیم پهلوی پیشنهاد کردند که عید نوروز آن سال را مردم جشن نگیرند. آیتالله اشرفی اصفهانی و مردم استان کرمانشاه نیز به پیروی از حضرت امام در سال 1342 به جای عید، مراسم سوگواری برای ائمه از جمله شهادت امام صادق(ع) را در 2 فروردین برگزار کرد و حمایت خود را از مواضع علما و شخص امام اعلام نمود؛ همچنین پس از کشتار و ضرب و شتم طلاب توسط رژیم در فیضیه قم این عمل را بهشدت محکوم کرد.
در قیام 15 خرداد 1342، مردم کرمانشاه به پیروی از آیتالله اشرفی، مبارزه علیه رژیم را شروع کردند. پس از این قیام خونین و دستگیر شدن امام، آیتالله اشرفی پس از مسافرت به تهران مصمم شد در رابطه با دستگیری ایشان با مراجع تقلید قم و مشهد دیدار کند؛ لذا به اتفاق مدرسین حوزه علمیه قم به حضور آیتالله گلپایگانی رسید و پس از مذاکرات از ایشان درخواست کرد با نشر اعلامیه و سخنرانی حرکت را تعقیب کنند و امام را تنها نگذارند. رژیم که از نگه داشتن امام خمینی سخت بیمناک بود تحت فشار مردم و روحانیان ناچار شد ایشان را آزاد کند. پس از آزادی امام و بازگشت ایشان، آیتالله اشرفی به دیدار حضرت امام شتافت. پس از این دیدار، امام خمینی حکم وکالت و اجازه مطلق در امور حسبیه و شرعیه را به ایشان دادند.
به دنبال شهادت سیدمصطفی خمینی، فرزند امام، آیتالله اشرفی از مردم برای شرکت در مجلس ترحیم ایشان دعوت کرد. در پی این اقدام، امام خمینی به منظور قدردانی از زحمات این روحانی مجاهد، نامهای از نجف برای ایشان ارسال نمود.
پس از چاپ مقاله توهینآمیز 17 دی 1356 نسبت به امام خمینی، توفان انقلاب اوج گرفت. به دنبال قیام مردم قم، سایر شهرها نیز تظاهرات کردند. آیتالله اشرفی نیز در این حرکت نقش شایانی داشت؛ ایشان با همکاری سایر علما و مردم مجالس متعددی به عنوان بزرگداشت شهدای واقعه و اعتراض به رژیم برپا کرد. پس از محاصره منزل امام خمینی در نجف توسط نیروهای بعثی، مردم استان کرمانشاه در مسجد آیتالله بروجردی تجمع کردند و به تظاهرات پرداختند. در پی این اقدام، ساواک در 1 مهر 1357 پس از تظاهرات و راهپیمایی مردم، آیتالله اشرفی را دستگیر کرد و به تهران فرستاد. پس از اعزام ایشان به تهران بازجویی در سازمان اطلاعات و امنیت کشور به عمل آمد. آیتالله اشرفی اصفهانی حدود هفت روز در زندان بود و سپس آزاد شد. وی پس از آزادی از زندان، به کرمانشاه بازگشت و به رهبری حرکتهای مردمی در آن منطقه ادامه داد. پس از راهپیمایی عظیم عید فطر در آذرماه 1357 و با فرا رسیدن بهمن ماه جنبشها منسجمتر شد.
در آستانه انقلاب و جهت استقبال از حضور امام به ایران، آیتالله اشرفی و جمعی از علمای استان، عازم تهران شدند و در مسجد دانشگاه تهران تحصن نمودند. خبر تحصن روحانیان مبارز در مسجد دانشگاه به عنوان اعتراض به بستن فرودگاه مهرآباد به روی امام در سراسر ایران به عنوان حادثهای تأثیرگذار و کاری بهموقع انعکاس یافت.
آیتالله اشرفی پس از پیروزی انقلاب با انتشار اعلامیهای مردم را به شرکت در رفراندوم جمهوری اسلامی ایران دعوت کرد. وی در انتخابات مجلس خبرگان، که در تاریخ 12 مرداد 1358 برگزار شد، به نمایندگی از حوزه انتخابی کرمانشاه به عضویت این مجلس درآمد. از جمله خصایص بارز این عالم عامل دفاع از مقام ولایت فقیه بود. وی همچنین مسئول حزب جمهوری اسلامی در استان کرمانشاه بود و با توجه به موقعیتش در کرمانشاه، از سوی امام مسئولیت امور تبلیغاتی روحانیان اهل تسنن استان نیز به وی واگذار شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نامههای فراوانی از سوی علما و مردم استان به امام خمینی ارسال شد که در آنها از ایشان درخواست شده بود آیتالله اشرفی را به عنوان نماینده خویش و امام جمعه کرمانشاه منصوب کنند. امام نیز ایشان را به امامت جمعه این شهر منصوب کردند.
*حضور در جبهه جنگ با رژیم بعث عراق
از دیگر نقشها و اقدامات مهم آیتالله اشرفی میتوان به نقش ایشان در خلع بنیصدر، محکومیت کودتای نافرجام نوژه و خلع آیتالله شریعتمداری اشاره نمود. با شروع جنگ تحمیلی که با مقاومت همهجانبه مردم همراه بود، آیتالله اشرفی اصفهانی طی سخنرانیهای متعدد از همه قشرها و گروهها درخواست کرد به منظور راندن دشمن به پشت مرزهای کشور، در جبهههای جنگ حاضر شوند. وی با وجود آنکه در آن زمان بیش از هشتاد سال سن داشت شخصا در جبههها حضور مییافت و بهرغم کهولت سن، هیچگاه ارتباط ایشان با جبههها قطع نشد و هر ماه دوبار به دیدار رزمندگان میرفت. آیتالله اشرفی در دو نوبت در تیپ المهدی و حمزه سیدالشهدا ثبت نام کرد و چهار بار به جبهههای ایلام، سه بار به قصر شیرین و پادگان ابوذر، سه بار به جبهههای گیلان غرب عزیمت کرد.
مصطفی سلطانیان، محافظ آیت الله اشرفی، اظهار میکند: در اوایل، صدام مدام شهرهای ما را میزد و بنیصدر اجازه نمیداد که ما حتی یک توپ هم شلیک کنیم! از ارتش و سپاه، پیش حاج آقا میآمدند و گلایه میکردند و میگفتند: «شهرهای سرپلذهاب و قصرشیرین، در حال سقوط هستند، کاری انجام دهید!». ایشان هم مسائل را به مسئولان و بهخصوص حضرت امام منعکس میکردند. خودشان هم در تهیه آمبولانس، آذوقه، لباس و مایحتاج جبههها، بسیار فعال بودند و دائم کامیونهای کمکهای ایشان به جبههها اعزام میشدند. یک آقای روحانی به نام حجتالاسلام علامی هم، در مسجد ترکها بودند که حاج آقا به ایشان خبر میدادند که مثلا فلان جبهه به این چیزها نیاز دارد و ایشان هم بلافاصله، دست بهکار میشد و اقلام را تهیه میکرد و میفرستاد. اوایل اوضاع جبههها، بهخصوص از نظر برخورداری از وانت و خودرو بسیار بد بود، اما کمکم وضع بهتر شد.
بسیار شجاع، قوی و باایمان بودند و به همه ما انرژی میدادند. ایشان همیشه به سنگر رزمندهها میرفتند، با آنها روبوسی میکردند و همراهشان غذا میخوردند و به آنها هدایایی مثل: مُهر نماز، قرآن کوچک، کتب ادعیه، چفیه و لباس میدادند. وقتی که ایشان نزد رزمندهها میرفتند، آنها واقعا روحیه میگرفتند و خستگی از تنشان بیرون میرفت. ایشان واقعا از یک پدر هم، نسبت رزمندهها و البته همه ما، مهربانتر بودند. همیشه به رزمندهها دلداری میدادند و میفرمودند: «اسلام پیروز و کفر نابود خواهد شد. اینها خبیث و کافرند و ناجوانمردانه شهرهای ما را به خاک و خون میکشند. مطمئن باشید خدا با ماست و ما پیروز میشویم!». ایشان در سنگرها، با رزمندهها نماز جماعت میخواندند. واقعا نمازهای عرفانی و جالبی بودند. رزمندهها همین که مطلع میشدند که حاج آقا آمدهاند، خودشان را میرساندند و نمازهای باشکوهی برگزار میشد، آن هم زیر آتش توپ و خمپاره!
من هر وقت درباره ایشان حرف میزنم، قلبم به درد میآید و ناراحت میشوم! خدا میداند که ایشان، چه انسان بزرگوار و والایی بودند. همه لحظاتی که با ایشان بودم، برایم تبدیل به خاطره شده است. پس از ایشان در جبهه، هر جا که میرفتم، به یادشان بودم. در سنگرها، در اورژانسها و هنگام سرکشی به مجروحان و مصدومان. رزمندهها هم وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدند، عکس ایشان را بالای سنگرهایشان نصب کردند! هنوز عطر کلام و دعاهای ایشان و انرژیهایی که به رزمندگان میدادند، در جبههها موج میزد. من هر وقت به یاد نمازهای آن بزرگوار، دعاها و خطبههای نماز جمعه ایشان میافتم، اشکم جاری میشود. افرادی مثل ایشان، واقعا بسیار نادرند!
دکتر علی اکبر رحمانی، استاندار وقت کرمانشاه، درباره آیتالله اشرفی بیان میکند: ایشان در تمام عملیاتهای مهم، مخصوصا بعد از عملیات کربلای یک، در قرارگاه مربوطه حضور پیدا میکردند. برایشان ترک کردن جبهه، بسیار سخت بود و ما بهسختی میتوانستیم ایشان را متقاعد کنیم و برگردانیم. رزمندگان هم وقتی میدیدند که یک پیرمردِ عالم، در سرمای ده درجه زیر صفر تاب میآورد، تشویق میشدند که مقاومت کنند! ایشان واقعا در این امر، اهتمام جدی داشتند.
*مردمداری و خدمات اجتماعی
مصطفی سلطانیان، محافظ آیت الله اشرفی، بیان میکند: در مورد اختلافات مردم با یکدیگر، همیشه پادرمیانی و مسائل را حل میکردند. یک بار در جعفرآباد کرمانشاه، دو دسته نزاعی داشتند و کوتاه نمیآمدند و حتی نزدیک بود کار به قتلعام بکشد! حاج آقا بزرگترهای طرفین دعوا را به خانهشان دعوت و با تکتک آنها صحبت کردند و الحمدلله، صلح و صفا برقرار شد و الان هم خیلی با هم خوب هستند و همیشه ایشان را دعا میکنند! بذل و بخشش و خیرخواهی حاج آقا، زبانزد خاص و عام است. ایشان فوقالعاده سخاوتمند و دستودلباز بودند. حاج آقا حتی نمیگذاشتند ما هم بفهمیم که چقدر و چگونه، به کسانی که به ایشان مراجعه میکنند، کمک میکنند! هر کسی حاجتی داشت و پیش ایشان میآمد، دست خالی برنمیگشت! همیشه گوشه قبایشان، پولی داشتند و یواشکی در دست شخص نیازمند میگذاشتند، میفرمودند: «ناقابل است!». هرگز ندیدم که دست رد، به سینه نیازمندی بگذارند.
دکتر علی اکبر رحمانی، استاندار وقت کرمانشاه، بیان میکند: ایشان در خدمتگزاری، بین شیعه و سنّی تفکیک قائل نمیشدند؛ لذا اهل سنّت هم، ایشان را مثل پدرشان دوست داشتند! در بسیاری از ملاقاتهایی که با حضرت امام داشتند، علمای اهل تسنن هم همراه ایشان میرفتند. سیره ایشان در این زمینه، مانند استادشان آیتالله العظمی بروجردی بود، که میفرمودند: شیعیان و اهل سنّت، باید بر مشترکات تأکید و پافشاری داشته باشند. و دارالتقریب مذاهب اسلامی را تأسیس کردند. همیشه میگفتند: «استان ما، یک استان مرزی و حساس، با 440 کیلومتر مرز مشترک با عراق است! بهترین مرزداران ما، عشایر و اهل سنّت هستند؛ چرا باید با دعواهای داخلی، چنین پتانسیلی را از کار بیندازیم و طمع دشمن به این سرزمین را زیاد کنیم؟» تعمد داشتند که سالی دو سه بار، به پاوه سر بزنند و در مسجد جامع آنجا، نماز بخوانند!
تأسیس مسجد ولی عصر در خمینی شهر، تأسیس مسجد امام حسین در خمینی شهر، تأسیس ساختمان مکتب الزهرا، تأسیس ساختمان مسجدالنبی در کرمانشاه، توسعه مسجد بروجردی در کرمانشاه، بازسازی مسجد جامع کرمانشاه و باز کردن شماره حسابهای متعدد به نام مهاجرین جنگی و جبهه جنگ و بازسازی مناطق جنگی و همچنین كمك به سیل زدگان خوزستان و زلزله كرمان و طبس از دیگر خدمات اجتماعی این عالم عالیقدر بود.
*خدمات علمی آیت الله
در سال 1335 آیتالله اشرفی اصفهانی به دستور آیتالله بروجردی جهت تبلیغ و نشر معارف و تقویت بنیه دینی و مذهبی اهالی کرمانشاه همراه آیتالله سدهای، حاج شیخ جواد جبلعاملی و آیتالله شیخ جواد قدیری به این شهر رفت. پس از ورود به کرمانشاه در مدرسه آیتالله بروجردی به تدریس مکاسب و رسائل و کفایتین برای طلاب پرداخت. با رحلت آیتالله بروجردی، همراهان وی به قم مراجعت نمودند، اما اصرار و تقاضای مردم منطقه مانع از بازگشت ایشان شد.
تأسیس حوزه علمیه امام خمینی در کرمانشاه و اداره این حوزه با بیش از 60 طلبه، بازسازی مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی، توسعه كتابخانه مدرسه مرحوم آیت الله بروجردی كه قریب دو هزار جلد کتاب به گنجینه كتابهای آن اضافه کردند و تأسیس حوزه علمیه جهت خواهران، كه پس از شهادت ایشان به نام حوزه علمیه شهید محراب نامگذاری شد را نیز میتوان از خدمات علمی چهارمین شهید محراب نام برد.
تألیف کتابهای البیان، تفسیر قرآن، مجمع الشتات، مجموعهای پیرامون حروف مقطعه قرآن و کتابی در موضوع غیبت حضرت مهدی (عج) از آثار زندگی بابرکت این روحانی شهید است.
*شهادت
ایشان پس از 80 سال زندگی پرافتخار خود و خدمت به اسلام و قرآن توسط یكی از مزدوران امریكا و منافقین كوردل در ساعت 12:15 ظهر 23 مهرماه 1361 در سنگر نماز جمعه مسجد جامع و در محراب نماز به افتخار شهادت نائل آمد.
آیت الله اشرفی اصفهانی وصیت کرد در تخت فولاد اصفهان و در کنار سید ابوالحسن شمس آبادی به خاک سپرده شود. البته بخشی از بدن وی که بعدها پیدا شد در قبرستان باغ فردوس کرمانشاه به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/