صاحب نیوز/ سيد ابوتراب ميرفروغي از جمله رزمندگاني است كه در لشگر امام حسين(ع) حضورداشت و خدمت ميكرد. او كه ابتدا درعمليات بيتالمقدس و ويژه كربلا حضور داشت بعد از آن وارد لشگر امام حسين(ع) شد و در گردانهاي مختلفي بوده اما با ورود به لشگر امام حسين(ع) با سردارحاج حسين آشنا شد و از آنجا به ايشان علاقه پيدا كرد و شيفته مرام و شخصيت او شد. سيد ابوتراب درعميات والفجر يك، گردان اميرالمومنين عمليات خيبر، گردان يازهرا بود مسئول آتشبار واحد 2 خمپارهانداز لشگر شد. به مناسبت سالگرد شهادت شهيد خرازي صاحب نيوز با ايشان گفتگو نمود كه شرح ان را با هم مي خوانيم:
صاحب نيوز : چه شد كه با حاج حسين خرازي آشنا شديد؟
در گردان تيپ ادوات لشگر امام حسين كار ميكردم در يك برنامه صبحگاهي بچههاي ادوات و حاج آقا غلام هاشمي كه امروز سردارهاشمي است به من گفتند بچههاي ادوات را براي صبحگاه ببريد وقتي آنجا رفتيم ديدم حاج حسين از نزديك بين بچهها تردد دارد و نظارت ميكند و نظافت ظاهري بچهها را تذكر ميدهد يكي از بچههاي ادوات موي سرش بلند بود حاج حسين مرا صدا زد و گفت: اقاي ابوتراب شما مسئوليت اين بچهها را داريد؟ گفتم: بله. گفت: خب اين موي سرش نبايد اينقدر بلند باشه! من از آنجا ديگر حاج حسين را ديدم و مستقيم و غير مستقيم با او ارتباط داشتم
صاحب نيوز : از خصوصيات ايشان چه چيزي را يشتر به خاطر داريد؟
به ياد ميآورم شبها در نوارخانه لشگر ميرفتم و نوارهاي مذهبي و سخنراني گوش ميدادم يك شب نيمههاي شب بود با گوشي نوار سخنراني شهيد مطهري را گوش ميدادم كه يك دفعه ديدم كسي دستش را روي شانه من گذاشت و گوشي روي گوشم را برداشت و روي گوش خودش گذاشت. حاج حسين بود وقتي متوجه شد سخنراني شهيد مطهري را گوش ميدهم من را تحسين و تشويق كرد و گفت: آفرين!
حاج حسين مرتب به بچهها سركشي ميكرد حتي حمد و سوره آنها را كنترل ميكرد درست ادا شود دستورداده بود كه بخش تبليغات لشگر نوار و ضبط آورده بودند و در واحدها و گردانها حمد و سوره بچهها را ميپرسيد و ضبط ميكرد تا اشكالشان برطرف شود.
حاج حسين هميشه در همه جاي جبهه پا به پاي بچهها در خط اول جنگ بود يادم ميآيد صبح به صبح بعد از نماز منطقه عملياتي كربلاي 5 ميآمد و حضورداشت و به فرماندهي ادوات ميگفت: حاج آقا بلند شو بريم. هرچه اصرار ميكردند شما نرو قبول نميكرد و جلو ميرفت. وقتي بچههاي لشگر فرمانده خودشان را انوقت صبح ميديدند قوت و انگيزه ميگرفتند و دوستش داشتند. هرجا برنامهاي بود حتما حاج حسين هم در آن حضور داشت و ميرفت.
صاحب نيوز: در مورد كار خود شما كه ادوات بود چطور؟
شهيد خرازي نظارت دقيق روي ادوات و امكانات لشگر داشت كه با توجه به كمبودها بتوانيم حداكثر استفاده را ببريم. تاكيد ميكرد تا در موقع ضرورت استفاده داشته باشيم. ما هم از كمترين ابزار سعي ميكرديم بيشترين بهرهروي را بكنيم.
صاحب نيوز: از توسل و توكل شهيد چيزي بخاطر داريد؟
شهيد خرازي بسيار متوكل به خدا و متوسل به اهل بيت ميشد مواردي بود كه حقيقتا اختصاص به خودش داشت و بعد از شهادتش خيليها متوجه شدند چه شخصيتي دارد بسيار شجاع بود و همواره به خدا توكل ميكرد. حاج حسين در قلب بچههاي لشگر جاي داشت به خاطر رفتار و برخورد انساني كه خاص خودش بود كمتر كسي داراي چنين خصيصهاي بود. خلوص نيت و معنويت ايشان را همه دوست داشتند به خاطر همين ويژگيهاي فرمانده لشگر امام حسين بود كه لشگر هميشه پيشتاز و زبانزد شده بود. او واقعا در بعد معنوي بردلها حكومت داشت.
صاحب نيوز : خاطره خاصي از ايشان در بخش ادوات داريد؟
خاطرات زياد است ولي چيزي كه الان به ياد مي آورم براي مثال آن است كه عمليات كربلاي 5 بود كه قرارگاه لشگر 11عراق را فتح كرده بوديم. حاج حسين درسنگرهاي آنجا كه گرفته بوديم ميرفت و مستقر ميشد. يك روز صبح زود براي سركشي رفتم ديدم از يكي ازسنگرها دود بلند ميشود كه در كنار آن مهمات و ادوات بچهها بود از قرارشب گذشته آتش گرفته بود و متوجه چيزي نشدم رفتم به دنبال چراغ قوه ديدم شهيد خرازي يك چراغ قوه آورد، گفتم حاج آقا من خودم ميروم. گفت نه تو برو ببين بچهها در اورژانس حالشان چطوراست خودم اينجا را بازبيني ميكنم و تاكيد كرد كه حتما پيگير باشم من رفتم خبرش را براي حاج حسين اوردم كه بچهها خوب هستند تا نگران نباشند
يك روز قرار بود سنگرهاي بتوني مثلث شكل در حورهويزه آماده كنيم. سنگر خاصي روي پلهاي شناورنداشتيم فقط چادربود كه وقتي دشمن گلوله ميزد در چادرها ميرفتيم؛ درحاليكه اصلا فايده نداشت بعد از ساخت سنگرها قرار شد روي آنها آزمايش كنيم تا ضريب اطمينان آنها مشخص شود. بچهها با گلوله 106 چند گلوله زدند كه خطا رفت خمپاره انداز شكليك كرديم گلوله روي هدف خورد. شهيد خرازي خودش پشت 106 نشست و گفت من خودم بايد امتحان كنم همه تعجب كرديم چون تا به حال شهيد خرازي اين كار را نكرده بود ولي با دقت توانست به هدف بزند برايمان جالب بود.
صاحب نيوز : از زماني كه در اصفهان با ايشان بوديد چطور؟
آن روز از صبح تا تقريبا ساعت 11 همه در منزل حاج حسين براي مراسم عقدكنانش بوديم و حاج اجمد اصفهاني هم پشت بلندگو ميخواند در آخر مراسم به شوخي پشت بلندگو گفت: برادرها يادتان باشد براي عروسي حاج حسين كادو بيارين! ؛ وقتي از خانه بيرون آمديم جلوي در خانه حاج حسين ايستاده بود به حاج احمد گفت: اين چه حرفي بود تو پشت بلندگو زدي؟! سريع برو حرفتو پس بگير حاج احمد گفت: من شوخي كردم چيزي نگفتم حاج حسين گفت: نه، حالا همه فكر ميكنند چون فرمانده لشگر هستم بايد براي من كادو بياورند سريع حرفتو پس بگير؛ خلاصه حاج احمد را مجبوركرد تا حرفشو پس بگيرد او هم پشت بلندگو گفت: بابا با خودم بودم شوخي كردم.
صاحب نيوز : براي تشويق نيرو ها چه مي كرد؟
وقتي دقت عمل در كار ما را ميديد جايزه ميداد البته هديه ايشان كتاب مناجات عارفان و تقديرنامه بود كه همين انگيزه و شور كار را براي ما بيشتر مي كرد. ايشان فرماندهاي با تدبير بود در كاربسيار دقت و حساسيت داشت هر وقت ميخواست كاري انجام بدهد با فرماندهان زيرمجموعه خود مشورت ميكرد و وقتي به نتيجه ميرسيد آن را عملياتي مينمود كه اين از تدبير فرماندهي خرازي بود.
صاحب نيوز : در زمان جنگ بخاطر بحث امنيتي و حفاظت اطلاعات نام چنداني از فرماندهان جنگ برده نمي شد شناخت مردم درباره شهيد خرازي آن زمان چگونه بود؟
عمليات كربلاي 1 حاج حسين شهيد شده بود در منطقه عراق بوديم. يك بار ماشين پنجر كرد زاپاس هم نداشتيم مقداري كنار جاده ايستاديم تااينكه يك تويوتا آمد گفت كارتان چيست گفتم لاستيك پنچر كرديم گفت من لاستيك خودم را به شما نميتوانم بدهم اما اگر بخواهيد لاستيك را در ماشين بگذاريد مقر ما نزديك است پنچر گيري كنيد. به بچهها گفتم شما كنار ماشين باشيد من ميروم و برميگردم در مسير راه گفتند شما بچه كجايي؟ گفتم: اصفهان. به محض اينكه گفتم اصفهان گفتند: مربوط به لشگر امام حسين(ع) هستيد؟ گفتم: بله. گفتند: خدا بيامرزد شهيد خرازي را و شروع كردن درباره او صحبت كردن آنها بچههاي اروميه بودند كه اصلا هيچ ارتباطي با هم نداشتيم ولي طوري از حاج حسين صحبت ميكردند انگار سالها او را ميشناختند يكي از آنها گفت وقتي خبر شهادت حاج حسين را شنيديم ناخودآگاه تعدادي از بچههايي كه خبر را شنيدند گريه كردند.
صاحب نيوز : از انعكاس نام شهيد خرازي در ميان دشمنان چيزي يادتان هست؟
بعضا فرماندهان عراقي مانند ماهرعبدالرشيد مرتب در راديو براي حاج حسين پيام ميدادند؛ البته از عناويني استفاده ميكردند كه نبايد اينجا به كار برد. ولي اين نشان ميداد كه لشگر امام حسين(ع) و با فرماندهي حاج حسين براي دشمن خطرآفرين بود و از او ميترسيدند.
صاحب نيوز : براي معرفي شهيد خرازي كارهاي مختلفي شده به نظر شما جاي چه كاري خالي است؟
ما هنوز براي معرفي حاج حسين و شهدايي چون او كاري نكردهايم درست است هشت سال جنگ در كشور ما بود ولي حقيقتا يك دانشگاه انسان سازي بود كه افرادي چون حاج حسين در ان حضور داشتند اما متاسفانه هنوز براي نسلهاي بعد ازجنگ از كارهايي كه شده و چنين افراد تاثيرگذار كمتر گرفته ايم. حاج حسين يك دست خود را در جنگ از دست داد اما همچنان به عنوان فرماندهي شجاع و مدبر در جبههها حضور داشت تا به شهادت رسيد