علی نقش- جنگ احزاب مبارزه ی همه جانبه ی دنیای کفر علیه اسلام بود. همه ی احزاب و گروه هایی که با پیشرفت اسلام منافعشان به خطر افتاده بود به میدان آمدند. نخستین جرقه ی جنگ را یهود زد و مشرکین را نیز علیه مسلمانان به صحنه کشاند. آیات 26-9 سوره ی احزاب ترسیم زیبایی از داستان این حماسه است:
مسلمانان به پیشنهاد سلمان فارسی خندقی گرد مدینه کندند تا آسیبپذیری خود را کاهش دهند، اما حصر نظامی و اقتصادی شرایط را چنان سخت کرده بود که بنا به فرموده ی قرآن :”زاغَت الاَبصار و بَلَغَتِ الحُلقوم الحَناجِر” یعنی چشم ها مات و مبهوت شده بود و جان ها به لب رسیده بود …
اینجا بود که پرده از رخسار منافقین و سست عنصران کنار رفت و مؤمنان راستین مشخص شدند. لشگر ده هزار نفری کفار در برابر جمعیت سه هزار نفری مسلمین…
منافقین و بیماردلان گفتند: خدا و رسول ما را فریب دادند: “ما وَعَدَنا الله و رسولُه الا غُرورا“. و عده ای از آنها که خداوند از ایشان با نام ” مُعَوَّقین” یاد می کند، در مدینه به خانه ی خود خزیدند و پیامبر را رها کردند و عده ای فرار کرده و آماده ی تسلیم در برابر مشرکین شدند.
اما مؤمنان راستین چون احزاب را دیدند با کمال آرامش گفتند: “هذا ما وَعَدَناالله و رسَوله و صَدق الله و رسَولُه و ما زادَهم الا ایمانا” یعنی این نتیجه ی طبیعی استقامت ما بر دینداریمان است و خدا هم بر ایمانشان افزود. و با امدادهای غیبی خود همچون طوفان شدید به سمت اردوگاه کفار و با رشادت های دلیرانی چون علی علیه السلام جبهه ی کفار شکست سختی را متحمل شد.
نکته ی قابل توجه دیگر اینکه پیامبر در اوج شدت جنگ و در آن هنگام که سست ایمانان خود را باخته بودند، به مسلمین وعده ی فتح ایران و روم و یمن را دادند که این امر بر خشم آنان افزود و پیامبر را دروغگو و فریبکار خواندند.[1] اما وعده ی پیامبر محقق شد و کانَ ذلک علَی الله یَسیرا …
رهبر حکیم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای در توضیح این آیات می فرمایند:
«درجنگ احزاب عده ای منافق و سست ایمان مؤمنان را مورد عتاب و خطاب قرار می دادند که چرا کوتاه نمی آیید و سیاست خود را عوض نمی کنید اما یاران واقعی پیامبر (ص) در پاسخ به آنها می گفتند: ما از این شعارها تعجب نمی کنیم و نمی هراسیم و به راه خود ادامه می دهیم.[2]
…دو جور آدم در مقابله ى با دشمن وجود دارد: «اذ يقول المُنافقون و الَذين فى قلوبِهم مرضٌ ما وَعَدَنا لله وَ رسولُه الا غُرورا. و اذ قالت طائفه منهم يا اهل يثرب لا مقام لكم فارجعوا» اين يك نگاه است، يك ديد است در مقابله ى با اين حوادث؛ يك ديد ديگر اين است كه می گويد: «و لمّا رَاى المومنون الاحزاب قالوا هذا ما وَعَدَنا لله و رسوله و صَدَق لله و رسوله و ما زادهم الا ايمانا و تسلیما» اين دارد وضع فعلى ما را به ما نشان می دهد.
ما دو جور انسان داريم: يك عده هستند كه وقتى هیمنه ى آمريكا را می بینند، قدرت نظامى او را می بینند، قدرت ديپلماسى او را می بینند، قدرت تبلیغاتى او را می بینند، پول فراوان او را می بینند، مرعوب می شوند؛ می گويند ما كه نمی توانیم كارى بكنیم، چرا بیخودى نیروهايمان را هدر بدهیم؟ اينجور افراد الان هستند، در زمان انقلاب ما هم بودند.
يك عده ى ديگر هستند كه نه، قدرت دشمن را با قدرت خداى متعال مقايسه می كنند، عظمت دشمن را در مقابل عظمت پروردگار قرار می دهند؛ آنوقت می بینند كه اينها حقیر محض اند، اينها چیزى نیستند. وعده ى الهى را هم راست می شمرند، حسن ظن به وعده ى الهى دارند؛ اين وعده ى قطعى است، وعده ى موكد است. اگر چنانچه ما به وعده ى الهى حسن ظن داشته باشیم، و لینصرن لله من ينصره ان لله لقوى عزيز »[3] فتأمل!
[1]– تفسیر نمونه، ج17، ص216 و 225
[2]– امام خامنه ای 17/7/91
[3]– امام خامنه ای 1/12/89
با سلام
يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ينْصُرْكُمْ وَيثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ(محمد/7)
البته درین زمینه میشه به داستان حضرت موسی(جالوت و تالوت) نیز اشاره کرد
همواره پیروزی با کسانی است که به وعده های الهی دل میبندند و به او ایمان کامل دارند